حال که ساعتها به تجربه Diablo IV مشغول بودهام، میتوانم به جرات بگویم که این عنوان یکی از بهترین بازیهای سال و یکی از بهترین بازیهای نقش آفرینی اکشن تاریخ است! این بازی آنقدر زیبا و اعتیادآور است و چنان داستان باشکوه و جذابی را روایت میکند که با همه مشکلاتی که هنگام بازی کردن به آن برمیخوردم، نمیتوانستم دست از بازی کردن بکشم. با ما همراه باشید تا به نقد و بررسی این عنوان جذاب و بینظیر بپردازیم.

یک اینتروی جذاب
داستان Diablo IV پنجاه سال پس از وقایع نسخه سوم به وقوع میپیوندد و لیلیث، دختر مفیستو، درست در مرکز آن ایستاده است. همان ابتدا که بازی را شروع میکنید، پیش از انتخاب کلاس و شخصیسازیها، یک ویدیوی سینماتیک مشاهده میکنید که البته برخلاف سایر سینماتیکهای بازی به صورت Real Time و توسط انجین بازی رندر نشده و کاملا CGI است. در بخش مقدمه، ویدیویی ۱۰ دقیقهای را مشاهده میکنیم که در همان ابتدا لیلیث با همه جذابیت و اغواگری شیطانیاش به ما معرفی میشود. در این ویدیو، یک فرقه او را احضار میکند و در راس آنها پسر سیاهپوستی است که سودای آگاهی و دانش در سر دارد. برخلاف سایر شخصیتها که به خاطر پول و اهداف سطحی به دنبال لیلیث میگردند، این شخص به دنبال آگاهی است و خب البته لیلیث هم از این پسر و اهداف او خوشش میآید و وقتی پسر وردها را میخواند احضار میشود. این شروعی بسیار خوب و هیجانانگیز برای دیابلو ۴ است که به خوبی ما را وارد جهان بازی میکند و با چند و چون آن آشنا میسازد.

پناهگاه دروغین
پس از انتخاب کلاسها – که در ادامه به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت – شخصیت ما به جهان سرد بازی پرتاب میشود. او به خاطر سرما مجبور به ماندن در غاری شده و سپس در روز بعد، باید سراغ یک «پناهگاه» بگردد. جایی که از آدمها کمک بگیرد و آنجا ساکن شود. در ابتدا اما شهری که واردش میشود، جای آرام و خوبی به نظر میرسد. آدمهایش از او درخواستی دارند و در ازای عملی شدنش، به او وعده کمک میدهند. او، یا شاید حالا که ما کنترل این شخصیت را بر عهده داریم بهتر است بگوییم ما، باید شیاطین را در خرابه کنار شهر از بین ببریم و سپس به آنها باز گردیم. این ماموریت کوچک، مانند همه ماموریتهای بازی، بهانهای میشود برای گشت و گذار در جهان وسیع بازی و پیادهسازی مکانیکهای گیمپلی. شیاطین را از بین میبریم و به شهر باز میگردیم؛ اهالی شهر از ما استقبال خوبی میکنند؛ به نشان قدردانی برایمان جشن میگیرند و برایمان ساز میزنند و آواز میخوانند. اما طولی نمیکشد که بیهوش و به خرابهای در نزدیک شهر برده میشویم؛ خرابهای پر از خون و جسد که با شمعهای متعدد احاطه شده است. انگار که همه اینها برای یک مراسم مذهبی است. یکی از اهالی شهر به ما کمک میکند تا از دست آنها فرار کنیم و از همهشان انتقام بگیریم و سپس برای فهمیدن علت این کار اهالی شهر، به کلیسای داخل شهر میرویم. با یادآوری و دیدن وقایع گذشته، میبینیم که کشیش شهر در حال مواخذه اهالی برای جنایات و گناهان آنان است. به آنها پند میدهد و آنها را از گناه منع میکند اما به ناگهان لیلیث، ظاهر میشود. لیلیث با صحبتهایش همهی آنها را اغوا میکند تا کشیش را به قتل برسانند.

لیلیث در نوع خود، شخصیت منفی بسیار جذابی است و آنقدر خوب سخنرانی میکند که ممکن است گاهی با او احساس نزدیکی کنید و سازندگان دیابلو ۴، با این مقدمه داستانی عالی، شخصیت لیلیث را به خوبی برایمان ترسیم و به بهترین شکل ممکن ما را وارد داستان بازی میکنند. جایی، یکی از شخصیتهای بازی به اسم Lorath که نقش مهمی در داستان ایفا میکند، از لیلیث برایمان میگوید، اینکه او مادر و خالق حقیقی این «محراب» است و حالا شما در برابر او قرار دارید و باید در زمین او بازی کنید.
نه فرشتهام نه شیطان
در واقع «محراب» یا Sanctuary توسط لیلیث به وجود آمد تا پناهی باشد برای آنهایی که از جدال بهشتیان و دوزخیان گریزان بودهاند. و حالا ما از فرزندان این دو گروهیم که حالا دیگر نه فرشته به شمار میآییم و نه شیطان، بلکه از نژاد نفالم هستیم و توسط ساکنان «محراب»، به مرگ محکومیم. اما مادر ما، لیلیث، از مرگ ما جلوگیری کرد و سپس به نیستی تبعید شد. اما حالا او احضار شده است و به شکلی تناقضآمیز، هم مادر ما است و هم بزرگترین دشمنمان.
گمان میکنم با توضیحاتی که در بالا آمد، حدس زده باشید که با چه داستان عالی و درگیرکنندهای طرف هستیم. به طور کل داستان در نسخه چهارم بازی دیابلو، پررنگتر، تاریکتر، حماسیتر و بهتر از همیشه روایت میشود و میتواند مخاطب خود را تا ساعتها سرگرم کند و در یاد بماند. به نظرم بازی به خوبی پایان میگیرد و انتظارات را از داستان خود برآورده میسازد. ترکیب این خط داستانی با کارگردانی عالی میانپردهها، بازی را به همان چیزی تبدیل میکند که باید باشد: یک خروجی روایی فوقالعاده!
جهان Diablo IV، زیبا و نفس گیر

Diablo IV پنج منطقه متمایز، وسیع و دیدنی را شامل میشود. این مناطق، Kehijstan، Scosglen، Dry Steppes، Fractured Peaks و Hawezar هستند. هر منطقه پر است از ماموریت، داستان و رمز و راز. هر نوع محیط با هر نوع آب و هوایی که فکرش را بکنید در بازی وجود دارد. سازندگان در خلق این جهان عملکردی بینظیر از خود نشان داده و با دقت و وسواس خاصی آن را طراحی کردهاند. نقشه بازی آنقدر بزرگ و پرجزئیات است که خیالتان را از بابت وجود محتوای غنی راحت میکند. ممکن است بسیار پیش بیاید که با خود بگویید کاش در بازی قابلیت Photo Mode وجود داشت و میتوانستیم از زوایای مختلف عکس بگیریم. در جریان بازی بسیار پیش خواهد آمد که پس از کشتن اهریمنان، در محیط به گشت و گذار بپردازید، روی جزئیات زوم کنید و از جزئیات موجود در محیطهای ترسناک و تاریک به وجد بیایی، مخصوصا همانطور که در ابتدای بازی از زبان آن کاراکتر سیاهپوست میشنویم «پاسخ، خون است» و واقعا خون چقدر زیباست!
واقعا دیابلو با خون تعریف میشود و چقدر وقتی جسدهای خونین دشمنان زشت روی زمین افتادهاند و نور باشکوه اندک بازی از یک سوراخی خودش را به تاریکی صحنه رسانده و به واسطه خون، جسمشان برق میزند و در تاریکی میدرخشد، چقدر صحنههای زیبایی خلق میشوند.

بیایید کمی جهان بازی را بیشتر شرح بدهیم و با ویژگیهای نقاط مختلف آن آشنا شویم.
ما بازی را در Fractured Peaks آغاز میکنیم؛ منطقهای سردسیر، برفی و صعبالعبور که بر فراز کوهستان واقع شده است. این ناحیه هفت مکان اصلی دارد و در مجموع ۳۵ ماموریت فرعی را شامل میشود. Waypointها در صورتی که توسط پلیر فعال شوند، قابل Fast Travel کردن هستند. این منطقه، محل حاکمیت مذهبیهای کلیسای نور است که وسط شهر گناهکاران را میسوزانند. با گذر از این منطقه، سرمای خاصی را بر تن خود حس خواهید کرد.
از سوی دیگر، Kehijstan منطقهای خشک و بیابانی است که روزگاری مهد تمدنی قدرتمند بوده اما حالا در زیر تپههای شنی دفن شده است. در این منطقه میتوانید اسکله عظیم و زیبایی را ببینید و همچنین مقبرهها و ساختمانهای فرو ریخته با آب و هوایی گرم و صحراهایی سوزان. این منطقه ۶ Waypoint و ۴۴ ماموریت فرعی دارد.
Scosglen، الهام گرفته شده از نواحی بلند اسکاتلند است و منطقهای ساحلی و باران خیز است. این منطقه خانه Druidهاست، ۸ Waypoint دارد و در مجموع ۴۷ ماموریت فرعی را شامل میشود.
Hawezar، منطقهای است پر از مردابها و گیاهان سمی، که خانه جادوگران است، قلعههای زیادی دارد و اغلب تاریک است. این منطقه ۶ Waypoint دارد و ۴۹ ماموریت فرعی در آن قابل انجام است.
Dry Steppes، منطقهای است پر از مراتع خشک و صخرههای زیبا، اما ساکنانی وحشی دارد که حاضرند برای بقا به هر کاری دست بزنند. مکانهای بسیار دیدنی با تم رنگی زرد و قرمز در این منطقه دیده میشوند که نفسگیر هستند. این منطقه ۸ Waypoint و ۳۸ ماموریت فرعی دارد.

همه این مناطق پر هستند از اهریمنان و باسها و چالشهایی که از کشتن و انجام دادنشان لذت خواهید برد و این موضوع باعث میشود تا ذرهای احساس یکنواختی و تکراری شدن به شما القاء نشود. طراحی محیط و طراحی مراحل با استادی تمام صورت گرفته است. بلیزارد از انواع و اقسام قلعهها، غارها، جنگلها، مراتع، راه پلهها و … استفاده کرده تا تجربهای خاص به بازیباز القا کند و میتوانیم به جرات بگوییم که در این امر موفق بوده است.
گرافیک فنی خوب و طراحی هنری بینظیر
من بازی را روی PC تجربه کردم و روی بالاترین تنظیمات ممکن اجرایش کردم. با وجود آنکه سیستم من چندان قوی نیست اما بازی را به خوبی اجرا کرد که نشان میدهد بازی خیلی خوب بهینه شده است. بازی از DLSS هم پشتیبانی میکند که باعث میشود نرخ فریم بالایی را دریافت کنید. حتی اگر سیستمتان قدیمی هم باشد، باز گمان نکنم مشکل خاصی داشته باشید. بازی از نظر فنی، گرافیک بسیار قابل قبولی دارد و ترکیب آن با طراحی هنری عالی محیطها و شخصیتها، تجربهای چشمنواز و عالی را خلق میکند.

دلیل چشمنواز شدن دیابلو اما، به نظرم بازگشت به تاریکی است. برخلاف نسخه سوم که خیلی رنگارنگ و شاد بود – البته نه آنقدرها ولی خب – حالا دیابلو ۴ بیش از پیش به نسخۀ دوم نزدیک شده و جهانی تاریک را به تصویر میکشد. چهره تاریک و با ابهت دیابلو خودش را مدیون PBR یا رندرینگ وابسته به فیزیک است که چهرهای واقعیتر از همیشه به متریالهای بازی میبخشد.
دیابلو ۴ از جدیدترین انجین کمپانی بلیزارد یعنی Skeletal بهره میبرد و توانایی آن به خصوص در مبحث رندرینگ با جزئیات کلوزآپها، باعث شده تا سازندگان تصمیم بگیرند همه کات سینهای درون بازی را به طور Real Time اجرا کنند. و همین عامل، باعث میشود تا تجربهای غنی و بهتر از همیشه نصیبمان شود.
در خود بازی هم همه محیطها کاملا به شکل سه بعدی طراحی شدهاند؛ حتی آن محیطهایی که به واسطه دوربین ایزومتریک بازی ممکن است دیدنشان سخت باشد. سازندگان به واقع کار خوبی در طراحی بصری بازی انجام دادهاند.
بیبایید راجع به اینکه چقدر موسیقی بازی شنیدنی است و چقدر از نظر صداگذاری عالی عمل کرده، صحبت کنیم. بعید است صدای Donan یا Lorath از یادمان برود که هم شخصیتپردازی خوبی دارند و هم صداپیشگی خوبی برایشان انجام شده است و همچنین ترکیب آنها با سایر افکتهای صوتی بازی، تجربهای شنیدنی را رقم میزند. همه صداپیشگان کار خود را به خوبی انجام دادهاند؛ از دبرا ویلسن که پیش از این او را در دو نسخه از Star wars Jedi دیده بودیم تا بازیگر نقش لیلیث، یعنی کارولین فیبر که در چند سریال تلویزیونی انگلیسی ایفای نقش کرده است، همگی عالیاند.
موسیقی متن بازی هم واقعا شنیدنی و جذاب از آب در آمده و به عنوان مثال، یکی از ترانههای داخل بازی را هالزی خوانده است. که همهی اینها نشان میدهد بلیزارد تا چه اندازه با وسواس و با دقت بازی را آماده کرده تا تجربهای عالی برایمان رقم بخورد.
کلاسهای Diablo IV

در شروع بازی شما میتوانید از بین ۵ کلاس موجود در بازی، یکی را انتخاب کنید و البته در منوی ابتدای بازی، ده تا شخصیت میتوانید بسازید و هر بار با یکی، بازی را پیش ببرید. آنقدر طراحی و تعادل کلاسها خوب از آب در آمده که به واقع نمیتوان گفت کدام بهترین است. با هر کلاس که بازی را پیش ببرید، میتوانید تجربهای درگیرکننده داشته باشید، چرا که سازندگان به خوبی توازن میان آ«ها را رعایت کردهاند و هر کلاس تجربهای نو و متمایز از دیگری را برایتان رقم خواهد زد.
کلاسهای بازی را پنج کلاس Barbarian، Necromancer، Sorcerer، Rogue و Druid تشکیل میدهند.
Barbarian یکی از قدیمیترین و اصلیترین کلاسها در سری بازیهای دیابلو به شمار میرود و از دیابلو ۲ تا به کنون وجود داشته است. این کلاس با قدرت و نیروی بالایش شناخته میشود و برای هر مهارت، میتواند از سلاح متفاوتی استفاده کند. مهارتهای این کلاس به دستههای عمومی، خونریزی، فریادها، کنترل جمع و نیروی انباشتشده دستهبندی میشود.
کلاس Necromancer توانایی احضار جنگجویان، جادوگران یا گالم را دارد. یک داس جذاب هم دارد که جان میدهد با آن دشمنان را درو کنید.

کلاس Sorcerer، جادو میکند و با طلسمهای مختلف، اهریمنان را از سر راه برمیدارد. این کلاس از سه نوع جادوی مختلف بهره میبرد: آتش، یخ و الکتریسیته. آتش باعث میشود دشمنان بسوزند و در طی زمان، آسیب ببینند. یخ سرعت و حرکت دشمنان را کند میکند و الکتریسیته، ضربات برقآسایی به اهریمنان وارد میسازد. به نظر میرسد که این کلاس محبوبترین بین بازیبازان دیابلو ۴ است و عده زیادی آن را انتخاب کردهاند.
کلاس Rogue ترکیبی است از چند کلاس بازیهای قبلی سری دیابلو، یعنی Amazon، Assassin و Demon Hunter. راستش را بخواهید این کلاس را از بقیه بیشتر دوست داشتم و مبارزات آن را به شدت سرگرم کننده یافتم. گرچه همه کلاسها عالیاند اما Rogue یک چیز دیگر است. این کلاس بستi به موقعیتی که دشمنان هستند، از سلاحهای مخصوص نبردهای تن به تن یا از سلاحهای دوربرد استفاده میکند و همیجا باید به شما بگویم که این کار را عالی انجام میدهد! همچنین، Rogue میتواند مهارتهایش با سم، سرما یا سایه ترکیب کند و مبارزاتی کاملا خاص و جذاب ارائه دهد. مهارتهای این کلاس به چند دسته تقسیم میشود که شامل: مهارتهای چاقوزنی، مهارتهای استفاده از سلاحهای دوربرد، تلهها و بمبهاست.
کلاس Druid که یکی از کلاسهای محبوب بازیکنان در دیابلو ۴ است، از انواع و اقسام جادوهای زمین و طوفان و حیوانات استفاده میکند تا به درد مبارزات نزدیک و با جادو بخورد. این کلاس میتواند تبدیل به یک Werewolf شود و در کنارش هم دو گرگ احضار یا از ارواح حیوانات استفاده کند.
آپگریدها و شخصی سازیها
به واقع چه چیزی یک عنوان نقشآفرینی را جذاب میکند؟ جز اینکه باید حس پیشرفت و لولآپ کردن و مرحله به مرحله قویتر شدن را القا کند و همچنین میزان بالایی از شخصیسازی داشته باشد و به شما اجازه دهد تا در جهان وسیع خود شخصیت خاص خودتان را بسازید؟ خب اگر جواب به همه اینها آری باشد، دیابلو ۴ بدجوری گل کاشته است! با این بازی میتوان تجربهای ناب از آنچه یک عنوان نقشآفرینی باید باشد، کسب نمود.

بازی به شدت ارزش تکرار بالایی دارد و کلاسها و نحوه لول آپ شدن آنها به تحقق این مهم کمک زیادی کردهاند. حتی هر کلاس را میتوان به نحو متفاوتی آپگرید کرد و تجربهای کاملا نو داشت؛ میتوانید ابتدا یک نکرومنسر را انتخاب کنید و سپس بازی را با او پی بگیرید و به لول پنج که رسیدید، با فشردن همزمان کلیدهای Shift و C وارد منوی «کتاب مردگان» شوید و نحوه احضار ارواح را متفاوتتر کنید. یا آنکه خیلی ساده کلید A را بفشارید تا وارد منوی درخت مهارتها شوید. در ابتدا مهارتهای ابتدایی را مشاهده میکنید، مثل Reap که ضربات شما با داستان را قویتر میکند یا Bone Splinters که تیرهایی از جنس استخوان مردگان را به دشمنان پرتاب میکند. همه چیز به خودتان بستگی دارد! میتوانید کلاس Rogue را انتخاب کنید و بعد روی مهارتهای دوربردتان توجه کنید. یا به عنوان مثال از لول ۱۵ به بالاتر، Sorcerers قادرند که Enchantments را باز کنند که به آنها اجازه میدهد تا نسخههای غیرفعال مهارتهای خود را استفاده کنند.

یا آنکه یک شخصیت دیگر بسازید، Druid را انتخاب کنید و همه تمرکزتان را بگذارید روی گرگینه شدن. بازی اصلا دستتان را نمیبندد، حتی در مورد شخصیسازیهای ابتدایی هم بهتان اجازه میدهد در طول بازی، در مکانهای مشخصی که در نقشه معلوم میشوند، دوباره رنگ چشمانتان یا رنگ و طرح خالکوبیهایتان را تغییر دهید؛ یا حتی میتوانید رنگ لباسهایتان را تغییر دهید که واقعا این مورد خیلی کوچک اما لذتبخش است و من خیلی از آن خوشم آمد.
همینجا بگویم که لول آپ شدنها بسیار منطقی و به موقع انجام میشوند و حس پیشرفت در بازی را به خوبی القا میکنند. یکی دیگر از المانهایی که باعث میشود حس پیشرفت داشته باشید، سیستم عالی لوت بازی است. هر دشمن را که میکشید چیزی از خودش برایتان به جا میگذارد، مثلا یا پول است یا لباس است یا خون یا آنکه در بازی صندوقچههایی وجود دارند که بعضیشان قفل هستند، ولی اما از پیدا کردن کلیدهایشان میتوانید چیزهای خوبی لوت کنید.
درست است که تمام عناصری را که در بالاتر ذکر کردم، بارها و بارها در بازیهای دیگر دیدهایم اما آنچه دیابلو را لذت بخش میکند، همین استفادهی به جا و درست از این عناصر است که باعث میشود بازی تبدیل به یک تجربۀ فوقالعاده شود.
حمله کنید!
مکانیزمهای گیمپلی بازی همچون نسخههای قدیمی با کلیک کردن پیش میروند. در واقع کلیک سمت چپ موستان، همه کار میکند، هم با فشردن آن میتوانید به جلو حرکت کنید، هم به دشمنان حمله کنید و هم با محیط تعامل داشته باشید. کلیک سمت راست موس و کلیدهای ۱،۲،۳،۴ روی کیبردتان هم برای اعمال مهارتهای خاص کاراکتر شما که به تدریج به دست میآیند، کاربرد دارند. اما خوشبختانه میتوانید کلیدی خاص راه رفتن تعریف کنید که دیگر نیازی به کلیک دائم با موس نباشد. همچنین میتوانید تیک گزینهی کلیک چپ موس برای همهی کارهایی که ذکر کردیم را بردارید و اینطور کلید راه رفتن و تعامل و حمله به دشمنان متمایز خواهد شد. من خودم ترجیح میدادم که کلید W را برای جلو رفتن انتخاب کنم.

همچنین برای نخستین بار در سری بازیهای دیابلو، بلیزارد از مکانیزم جدیدی برای حرکت استفاده کرده است. آنقدر محیط بازی بزرگ است که وجود اسب برای پیمودن آن ضروری به نظر میرسید و حالا در بازی میتوانید از اسب هم استفاده کنید که تجربه خاص خودش را دارد. میتوانید پس از پیشروی در بازی، به استبلهای درون شهرها بروید و از آنها اسب مورد نظر خود را خریداری کنید.
به طور کلی چهار درجه سختی در بازی موجود است که میتوانید آنها را در منوی بازی تنظیم کنید. همچنین، در نقشه مکانهایی به اسم World Tier وجود دارند که میتوانید با مراجعه به آنها تجربه خود را را از بازی غنیتر و چالشبرانگیزتر کنید. البته دو مورد از این سختیها، همان اول کار به بازیباز پیشنهاد میشوند. که خب تازهکاران بهتر است سختی اول و آنهایی که حرفهایترند بهتر است از سختی دوم استفاده کنند. درجات سختی سه و چهار هم به تدریج باز خواهند شد اما بازی پیشنهاد میکند که از لول ۵۰ به بالا باشید.

همچنین خوشبختانه درجات سختی بازی تنها به درد سخت شدن بازی نمیخورند، بلکه مثلا در درجه سختی دوم بازی، هر دشمن را که بکشید ۱۵ درصد پول بیشتری دریافت میکنید یا به طور کل تجربهای متفاوتتر خواهید داشت که همین عناصر کوچک باعث میشوند ارزش تکرار بازی بسیار بالاتر برود.
تازه پس از آنکه بازیباز به لول ۵۰ میرسد، سیستم جدیدی به اسم Paragon برای او باز میشود که دوباره ارزشی بیش از پیش به بازی میبخشد و به خصوص پس از آنکه خط داستانی به پایان میرسد، میتواند در تنوع بخشیدن به بازی کمک به سزایی باشد. مدت زمان لازم برای تکمیل بازی به گفته سازندگان ۳۵ ساعت است که تا وقتی کمپین بازی را تکمیل میکنید به لول حدودا ۴۵ خواهید رسید. اما ماکسیموم لولی که در بازی میتوانید به آن دست پیدا کنید، لول ۱۰۰ است که ۱۵۰ ساعت زمان برای رسیدن به آن احتیاج خواهید داشت.

دشمنان در دیابلو همان چیزی هستند که باید باشند. بسیار پیش میآید که در بازی صحنههای نبرد خونین و بزرگی را شاهد باشید؛ جایی که انواع و اقسام دشمنان شما را احاطه کردهاند و بیرحمانه به شما حمله میکنند. از آن دشمنان فسقلی عنکبوتی گرفته تا باسهای بزرگ بازی که همه جور رنگی هم دارند و خوشبختانه خونشان خیلی قرمز است. و حالا وقت آن میرسد که با استفاده از مهارتهایتان آنها را از بین ببرید. به طور کلی هر کدام از اهریمنان متعلق به خانواده خاصی هستند؛ از آدمخوارها بگیرید که از نژاد بربرها هستند و زره پوش و آماده به شما حمله میکنند تا اسکلتها و غولها و دریاییها. تنوع دشمنان در بازی بسیار بالاست و باسها هم در مواقع خوبی از داستان ظاهر میشوند و کشتنشان چالش برانگیز اما جذاب است.
چرا اینقدر آنلاینی؟ واقعا چرا؟
بازی بخشهای جذابی هم در بخش چندنفره خود دارد. این بخش به شما اجازه میدهد تا با دوستانتان همراه شوید و یک Clan تشکیل دهید. نیازی هم نیست که حتما از یک پلتفرم خاص باشید، روی هر پلتفرمی که باشید میتوانید تشکیل گروه دهید.
همچنین در دیابلو ۴، PvP هم وجود دارد. مکانهایی به اسم Fileds of Hatred برای آن ایجاد شدهاند و در قسمت جنوبی منطقه Dry Steppes پذیرای مبارزه شما با شخصی دیگر هستند. PvP کاملا انتخابی است و میتوانید به تمایل خودتان با سایر بازیکنان دیابلو به نبرد بپردازید.

و اما شاید مهمترین ایرادی که به بازی بشود گرفت، نیاز دائم آن به آنلاین بودن باشد. بازی روی تمام پلتفرمهای عرضه شده نیاز به آنلاین بودن مداوم دارد. اصلا قابل درک نیست که چرا بازی در بخش داستانیاش نیاز به آنلاین بودن دارد، البته خوشبختانه این موضوع مستقیماً به محتویات و ساختار گیمپلی مرتبط نمیشود.
گالری اختصاصی گیمفا






Diablo IV
بازی Diablo IV به جرات یکی از بهترین بازیهای سال و حتی یکی از بهترین نقشآفرینیهای اکشن تاریخ است. بلیزارد با همه توان خود این بازی را خلق کرده و نتیجه با وجود همه مشکلاتی که ممکن است حول اتصال دائم به اینترنت با آنها مواجه شوید، همچنان فوقالعاده هیجانانگیز است و تجربه آن بی برو برگرد توصیه میشود. همه چیز در دیابلو ۴ در اوج خود قرار دارد. بازی از نظر گرافیک هنری و فنی عالی است، موسیقی بسیار شنیدنی دارد و صداپیشگی در آن با استادی تمام صورت گرفته. بازی کلاسهای جذابی برای شخصیتهایش دارد و شخصیسازی قانعکنندهای را ارائه میدهد که ارزش تکرار بالایی را به ارمغان میآورد. همچنین، بلیزارد در دیابلو ۴ داستانی عالی و حماسی روایت میکند و جهانی تاریک خلق کرده که سخت است آن را از یاد ببریم.
نکات مثبت:
- نقشه بزرگ و باجزئیات بازی
- طراحی هنری و فنی عالی
- موسیقی شنیدنی و صداپیشگی استادانه
- گیم پلی با ارزش تکرار بالا
- شخصیسازی خوب
- داستان عالی و با شکوه
نکات منفی:
- نیاز دائم به برقراری اینترنت حتی برای بخش داستانی